بهشت و جهنم...
«فاحذروا عباد الله الموت و قربه، و أعدّوا له عدّته، فإنّه یأتی بامرٍ عظیم،
و خطبٍ جلیل، بخیرٍ لا یکون معه شرٌّ أبداً، أو شرٍّ لا یکون معه خیرٌ أبداً،
فمن أقرب إلی الجنة من عاملها؟!
و من أقرب إلی النار من عاملها؟!»1
ترجمه: ای بندگان خدا! از مرگ و نزدیک بودنش بترسید، و آمادگی های لازم را برای مرگ فراهم کنید، که مرگ جریانی بزرگ و مشکلی سنگین به همراه خواهد آورد: یا خیری که پس از آن شرّی وجود نخواهد داشت، و یا شرّی که هرگز نیکی با آن نخواهد بود!
پس چه کسی از عمل کننده برای بهشت، به بهشت نزدیک تر؟ و چه کسی از عمل کننده برای آتش، به آتش نزدیکتر است؟
امیر بیان علی (علیه السلام) در این فراز از کلام نورانی خویش موضوع نزدیکی مرگ را به همگان گوشزد نموده و مردم را به ترس از آن و مهیا سازی خود برای مواجه شدن با آن لحظه ی خطیر دعوت نموده است.
تذکر امیر متقیان علی (علیه السلام) از این جهت است که در نظام زیبای آفرینش، مرگ جزء لا ینفک زندگی موجودات زنده عالم بوده، به گونه ای که هیچ جنبنده ای در این دار فانی وجود ندارد، مگر اینکه عاقبت در چنگال مرگ اسیر خواهد شد.
خداوند بی مثال در کلام نورانی خود، این حقیقت را به خوبی بازگو نموده و در این باره به زیبایی می فرماید: (کل نفس ذائقة الموت)2
بنابراین مرگ حقیقتی است انکار ناپذیر، و پدیده ای است عمومی که تمام موجودات عالم هستی – اعم از ضعیف و قوی – باید در مقابلش سر تسلیم فرود آورده و از آن با جان و دل استقبال نماییم.
1-نهج البلاغه، فرازی از نامه27، ص510
2-سوره آل عمران،آیه185
آنگاه که انسان از محیط ارزشهای خدایی خارج میشود و ارزشهای مادی ملاک برتری او قرار میگیرد، اسارت آغاز میشود.
چاپلوسی، حالتی است برخاسته از ضعف نفس و نوعی اسارت روحی انسان که در برابر دیگر آدمیان برای جلب منافع و کسب امتیازهای مادی صورت میگیرد.
به گزارش خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، پیشوایان اسلام نه تنها از چاپلوسی و ستایش نابجا بیزار بودند، بلکه مدح آمیخته به تملق را نیز عیب اخلاقی میشمردند. آنان در برابر رفتار و گفتار ذلت باری که با غرور و شرف انسانی مغایر بود، سکوت نمیکردند و اگر کسی مرتکب چنین عمل خلافی میشد، از او انتقاد میکردند. به همین مناسبت به آیهای از قرآن و احادیث در مورد این امر اشاره میکنیم:
خداوند در قرآن سوره آل عمران خطاب به بندگان خود میفرماید: هرگز کسانی را که به آنچه کردهاند (از روی هوای نفس...) شادمانی میکنند، و دوست دارند برای آنچه نکردهاند نیز ستایش شوند، رسته از عذاب مپندار، که عذابی دردناک (درپیش) دارند.
امام علی(ع) در عهدنامه مالک اشتر میفرمایند: با پارسایان و راستگویان مرتبط باش، و آنان را چنان عادت ده که تو را ستایش نکنند و نخواهند با ستایش کار مهمی که نکردهای شادت کنند، زیرا ستایشگریهای زیاد، موجب خودپسندی میشود، و انسان را گول میزند.
امام علی(ع) از عهدنامه مالک اشتر: (ای فرماندار مصر!) مبادا در دام خودپسندی گرفتار شوی! و مبادا انسانی از خود راضی باشی! و مبادا تملقگویی در حق خود را دوست بداری! که اینها همه، از ریشهدارترین دامهای شیطان است، تا نیکوکاری نیکوکاران را نابود کند.
امام صادق(ع) به ابن جندب میفرمایند!... به ستایشهای ستایشگران نادان مغرور مشو، وگرنه در دام تکبر و زورگویی گرفتار میشوی، و در اعمال خود، به خودپسندی میافتی، که بیگمان برترین کارها، عبادت پرودگار و فروتنی با مردم است.
پینوشت:
سوره آل عمران(3):188
نهجالبلاغه 999: «عبده» 1/462
نهجالبلاغه1030؛ «عبده» 2/112
تحفالعقول/304
بهشت و جهنم
در قیامت انسان عمل خودش را میچشد میبیند تلخ است، آن روز است که دادش درمیآید؛ یا میچشد میبیند شیرین است، آن روز است که لذت میبرد. یعنی هرچه که قبلاً در سلف گذراند الآن امتحان میکند؛ همانی که در دنیا شیرین بود الآن میسوزاند، چون «حفت النار بالشهوات» و همانی که در دنیا تلخ بود الآن لذتبخش است، چون «حفت الجنة بالمکاره».
تفسیر آیه 166 و 167 بقره
آیات (إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُواْ مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُواْ وَرَأَوُاْ الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الأَسْبَابُ *َقَالَ الَّذِینَ اتَّبَعُواْ لَوْ أَنَّ لَنَا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَمَا تَبَرَّۆُواْ مِنَّا کَذَلِکَ یُرِیهِمُ اللّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَیْهِمْ وَمَا هُم بِخَارِجِینَ مِنَ النَّارِ) ناظر به عالم قبر و قیامت و بیزاری جستن بتها از عبادت کنندگانشان است.
ظهور حقیقت اعمال در قیامت
بحث مهمی که در این آیات مطرح بود، یک قِسمش راجع به تجسم اعمال بود و یک قِسم راجع به ابدیّت عذاب و خلود عذاب کافران و منافقان. از آیه مبارکه محل بحث استفاده میشود که عمل انسان هرگز از بین نمیرود و انسان با خود عمل، جزا داده میشود و نحوه جزای عمل هم مشخص است. مجموع بحثهایی که درباره عمل و تجسم عمل و جزای به عمل و اینکه انسان رهن عمل است و اینکه عمل یک واقعیتی دارد، به صورتهایی مصور میشود و هم عامل به صورت عمل ظهور میکند و هم عمل به صورت جزا ظهور میکند.
تبیین بخش های دهگانه آیات تجسم عمل در قیامت
مجموع این بحث ها را تقریباً میتوان در ده طایفه از آیات قرآن کریم خلاصه کرد که مضمون بسیاری از اینها احیاناً مشترک است؛ اما لسان و ظهور اینها یکسان نیست.
یکم؛ اصلِ حیات عمل و رۆیت متن عمل در قیامت
طایفه اوُلیٰ آیاتیاند که دلالت میکنند بر اینکه عمل زنده است و انسان اصل عمل را بعد از مرگ میبیند؛ نظیر همان آیه مبارکه (یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتاً لِیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ) یا ( فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ * وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ) یا آیه سوره «کهف» که (وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً) یا آیه سوره «آلعمران» که (یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً)، (اینها آیات طایفه اولایند) که دلالت میکنند بر اصل حیات عمل و اینکه هر انسانی عمل خود را میبیند و اینکه عمل چه خیر چه شرّ از نظر سنخ و نوع و چه ریز و چه درشت از نظر صغَر و کبَر (همه و همه) زندهاند و انسان متن عمل خود را میبیند.
دوم؛ «عندالله» جایگاه عمل و عامل خیر
طایفه ثانیه آیاتیاند که دلالت میکنند بر اینکه آنچه که انسان به عنوان خیر فرستاد میبیند. این طایفه جای یافت را هم مشخص میکند. طایفه اوُلیٰ اصل حضور عمل را بازگو میکرد، طایفه ثانیه بین خیر و شرّ فرق میگذارد، میگوید اگر عمل خیر باشد جای این عمل عندالله است و چون عمل از عامل جدا نیست عامل هم جایگاهش عندالله است.
لذا تعبیری که از مۆمنان میشود این است که اینها نزد خدا قدم صدق دارند، نزد خدا قعود صدق دارند؛ هم قدم صدق در سوره «یونس» آمده است، هم قعود صدق در سوره «قمر» آمده است که (إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ * فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ). این طایفه از آیات که دلالت میکند انسان متن عمل خود را نزد خدا میبیند.
سوم؛ پیوند و همراهی عمل با عامل
طایفه ثالثه آیاتیاند که دلالت میکنند به اینکهانسان عمل را به همراه خود میآورد و میفهمد که همراهان او چه کسانیاند و چه چیزیاند... یعنی انسان همه آنچه که به همراه خود احضار کرده است میفهمد.
معلوم میشود انسان یک قافلهای را به همراه خود میبرد؛ منتها اینها بستهاند، انسان هم ناسی است و غافل؛ نه آنها باز شدهاند و نه انسان هشیار است، روز قیامت هم انسان هشیار میشود (غفلت برداشته میشود) و هم آن بستهها باز میشوند که (یَوْمَ الْقِیَامَةِ کِتَاباً یَلْقَاهُ مَنشُوراً) ... وقتی خدای سبحان آن خاطرات و عقاید و اخلاق و اعمال را باز بکند: (یَلْقَاهُ مَنشُوراً) انسان آن روز تعجب میکند که (یَاوَیْلَتَنَا مَالِ هذَا الْکِتَابِ لاَ یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلاَ کَبِیرَةً إِلاّ أَحْصَاهَا).
بنابراین در آن روز هم انسان هشیار میشود [که] (فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ) و هم آن بستهها باز میشود که (یَوْمَ الْقِیَامَةِ کِتَاباً یَلْقَاهُ مَنشُوراً)، لذا در این آیه کریمه 14 سوره «تکویر» فرمود: (عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ). و در همین مضمون که «انسان آنچه را احضار کرده است میبیند» آیات دیگری است، گاهی با این لسان گاهی با لسان دیگر.
چهارم؛ دریافت کامل عین عمل در قیامت
طایفه رابعه آیاتیاند که دلالت میکنند بر اینکه انسان هر چه انجام داده است به عین آن توفیه میشود (که لسان، لسانِ توفیه است):
(َوُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ) یا (تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ) و مانند آن .
قیامت
پنجم؛ چشیدن و تجربه عین عمل در قیامت
طایفه خامسه آیاتیاند که دلالت میکنند به اینکه هر کسی عین آنچه که انجام داد آن را میآزماید؛ مثل اینکه انسان وقتی غذایی را طبخ کرد دستپخت خود را میچشد و میآزماید؛ یک کشاورز وقتی درخت را به ثمر رساند میوه باغش را میآزماید. در قیامت انسان عمل خودش را میچشد میبیند تلخ است، آن روز است که دادش درمیآید؛ یا میچشد میبیند شیرین است، آن روز است که لذت میبرد. آیه سیام سوره مبارکه «یونس»، این است: (هُنَالِکَ تَبْلُوا کُلُّ نَفْسٍ مَا أَسْلَفَتْ)؛ هرچه که قبلاً در سلف گذراند الآن امتحان میکند، همان را میآزماید؛ همانی که در دنیا شیرین بود الآن میسوزاند، چون «حفت النار بالشهوات» و همانی که در دنیا تلخ بود الآن لذتبخش است، چون «حفت الجنة بالمکاره».
ششم؛ جزا نفس کار و متن عمل
طایفه ششم آیاتیاند که دلالت میکنند بر اینکه جزا نفس عمل است، گاهی به صورت حصر که (هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاّ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ) یا (إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ)، گاهی بدون حصر که این جزا کارِ خود شماست، جزا وفاقِ کارِ شماست و مانند آن.
هفتم؛ کیفیت و چگونگی ارائه عمل به انسان
طایفه سابعه آیاتیاند که دلالت میکنند بر اینکه خدا چگونه عمل را به انسان نشان میدهد؛ یعنی اینکه فرمود: هر کسی عمل خود را میبیند (حاضر میبیند) مزه آن را میچشد، عین آن توفیه میشود، عین آن جزای اوست، عین آن به همراه اوست، چگونه و به چه صورتی درمیآید که هم جزاست هم همراه است و هم یا بدمزه است یا خوشمزه است و مانند آن؟
اینها را در سوره مبارکه «سبأ» و همین آیه محل بحث بیان فرمود...
آیه 33 سوره «سبأ اینچنین بود: (وَجَعَلْنَا الأغْلاَلَ فِی أَعْنَاقِ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاّ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ) یعنی اگر جزا عین عمل است و هر کسی عمل خود را می؛ نه یعنی آن صورت دنیایی عمل را میبیند، وگرنه میشود دنیا (دیگر آخرت و قیامت نخواهد بود)؛
مثلاً اگر کسی رشوه خورد اینچنین نیست که در قیامت ببیند که باز همان مال است و پروندهسازی است و رشا و ارتشاست، بلکه آن عمل به حقیقتی درمیآید که انسان هیچ تردیدی ندارد، این همان است.
در این کریمه فرمود: ما غل را در گردن کافران میگذاریم و هرگز جزا غیر عمل نیست یعنی این عمل به صورت غل گردنگیر درمیآید (حقیقتِ عمل این است):
(وَجَعَلْنَا الأغْلاَلَ فِی أَعْنَاقِ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاّ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ) ....
در همین آیه محل بحث (166 تا 167 بقره) که فرمود:
ما تبعیت دروغین زمامداران باطل را به صورت تبرّی حسرتآمیز درمیآوریم،
آنگاه فرمود: (کَذلِکَ یُرِیهِمُ اللّهُ أَعْمَالَهُمْ). یعنی اگر یک جای قرآن آمده است که (یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتاً لِیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ)، نحوه ارائه را هم در سوره «بقره» بیان کرد فرمود: ما عمل را اینچنین نشان میدهیم؛ یعنی تبعیّت کاذب به صورت تبرّی صادق ظهور میکند و مسرّت کاذب به صورت حسرت صادق ظهور میکند. (کَذلِکَ یُرِیهِمُ اللّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَیْهِمْ) که یا این (حَسَرَاتٍ) حال است یا غیر حال، در هر دو صورت نشانه آن است که مسرّت باطل تحسّر صادق است، عین عمل به صورت حسرت درمیآید...
هشتم؛ ظاهر و باطن داشتن عمل
طایفه هشتم بازگوکننده آن است که عمل یک ظاهری دارد و یک باطنی که انسان با انس به این طایفه هشتم از آیات، زمینه انس با مسأله تجسم اعمال در او فراهم میشود... [از نمونه های این آیات]
آیه 10 سوره مبارکه «نساء» است که فرمود:
(إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَیٰ ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً)
یعنی باطن اکل مال مردم آتش است؛ نه مال یتیم آتش باشد (غصب آتش است)، وگرنه آن مال را خود یتیم میخورد، چون کسب حلال برای اوست این نور خواهد بود و همین مال را وقتی غاصب در کنار سفره مغصوبمنه میخورد میشود نار، این «حرام» است که نار است.
نهم؛ صیرورت انسان تبهکار به صورت مواد سوخت و سوز دوزخ
طایفه نهم آیاتیاند که دلالت میکنند وقتی ظلم ملکه شد (برای آدم)، آتش برای آدم ملکه شد، خود انسان میشود مواد سوخت و سوز و اگر خیلی در این راه کهنهکار باشد خودش میشود مواد آتشزا. بین هیزم و کبریتی که آتشزاست فرق است؛ بعضی ها هستند که ستم و گناه برای آنها آن رسمی شد که خود مواد سوخت و سوز جهنماند؛ یعنی هیزم جهنماند، بعضیها از این مرحله هم تنزل کردند به دَرَک، دَرَکه و مرحله نازلتر رفتند خودشان شدند مواد آتشزا.
اینها که در کفر و نفاق جزء مواد سوخت و سوزند، از اینها در سوره مبارکه «جن» یاد کرده است که فرمود: (وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً) آنها که قاسطاند (اهل قَسطاند) ـ قَسط یعنی جور و ظلم، اهل قِسط نیستند که سهم دیگران را بدهند و بشوند مقسِط و محبوب خدا که (إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ) بلکه اهل قَسط اند و سهم دیگران را هم میبرند ـ اینها که قاسطیناند (اهل قَسط اند)؛ نه اهل قِسط، اینها هیزم جهنماند: (وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً)، و کسانی که از این مرحله تنزل بیشتری کردهاند خودشان میشوند مواد منفجر؛ فرمود:
(فَاتَّقُوْا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ).
وقود این مواد منفجر را میگویند، آن کبریت را میگویند وقود (یعنی آتشزا، ما توقد به النار). در سابق این سنگهای چقماق و چخماخ را میگفتند وقود، الآن این کبریت را میگویند وقود، این مواد منفجره را میگویند وقود که «توقد به النار». اینگونه افراد که مواد آتشزای جهنماند (اینها) گنهکاران عادی نیستند و ظالمین متعارف هم نیستند، آنها که مواد آتشزای جهنماند آنها را هم قرآن کریم مشخص کرد؛ فرمود: (کَدَأْبِ آلَفِرْعَوْنَ)...
دهم؛ حشر عامل برابر صورت باطنی عمل
طایفه دهم آیاتیاند که از آنها به کمک نقل، (حدیث شریف)، استفاده میشود که عمل نه تنها به صورت جزا در میآید، بلکه آن قدر قوی است که عامل را هم به صورت خود مصوّر میکند (که عامل به صورت عمل در میآید)؛ یعنی اگر کسی طمعکار و آزمند بود؛ نه تنها این آز و حرص او به صورت نار ظهور میکند، بلکه خود این انسان حریص و آزمند هم به صورت مور در میآید؛ اگر کسی بددهن و گزنده و امثال ذلک بود؛ نه تنها این گزِش به صورت شعله ظهور میکند، بلکه خود او به صورت عقرب در میآید...
منبع: درس تفسیر آیت الله جوادی آملی به نقل از شیعه نیوز
همین امروز اقدام کن! فردا دیر است
1. تصاویر و نوشتههای مستهجن را از رایانه و تلفن همراه خود محو کنید؛
2. آدرس سایتهای هرزهنگار را از رایانهها حذف کنید؛
3. آرشیو لوحهای فشرده خانگی و دفتر محلّ فعّالیت خود را پاکسازی و برای همیشه از دسترس خارج کنید؛
طوری زندگی کن که اگر فردای قیامت ازت سوال کردند خدا را یاد داشتی؟
شرمنده نشی و نگی که خدا را فراموش کردم...
در «أمالی» مرحوم صدوق از حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام روایت میکند که آن حضرت فرمودند: «چون این آیه نازل شد که جهنّم را در روز قیامت می آورند، از رسول اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم از کیفیّت آوردن آن سؤال کردند.
حضرت چنین فرمودند که: جبرائیل که روح الامین است برای من خبر آورده است که خداوند که هیچ معبودی جز او نیست، چون تمام اهل عالم را از پیشینیان و پسینیان در روز حشر گرد آورد و همه را مجتمع سازد، جهنّمرا در حالیکه با هزار دهنه کشیده میشود می آورند.
و هر دهنه و زمان از آنرا صدهزار ملائکه از فرشتگان غِلاظ و شِداد میگیرند. و آن جهنّم دارای حرکت و سر و صدا و ناله و فریاد و غیظ و غوغائی است. و چنان برافروختگی و صدای زفیر از آن بر میخیزد که اگر هر آینه خداوند عزّوجلّ حساب خلائق را به تأخیر نمی انداخت، همگی از هیبت و دهشت آن به هلاکت میرسیدند.
و سپس جهنّم گردن خود را بیرون میکشد بطوریکه به تمام خلائق احاطه پیدا میکند، چه خوبان از خلائق و چه بدان از آنها. در آن حال بقدری وضعیّت سخت است که هیچ آفریده ای را که خداوند عزّ وجلّ آفریده است از بندگانش، چه از فرشتگان و چه از پیامبران، نیست مگر آنکه همه میگویند: ای پروردگار من! به فریادم رس، به فریادم رس! و تو ای پیامبر خدا میگوئی: ای پروردگار! به فریاد امّت من رس، به فریاد امّت من رس!
در این حال صراطی را بر روی جهنّم قرار میدهند که از تیزی شمشیر برّنده تر و تیزتر است. و بر روی آن صراط سه پل است؛ امّا یکی از آن سه پل امانت و رحِم است، و امّا دومی نماز است، و امّا پل سوّم عدل پروردگارجهانیان است که هیچ خدائی و معبودی جز او نیست.
در این حال مردم را تکلیف میکنند که از روی صراط عبور کنند. چون میخواهند بگذرند، امانت و رحِم آنها را نگه میدارند؛ و اگر از آن نجات پیدا کردند و گذشتند نماز آنها را نگه میدارد؛ و اگر از آن نجات یافتند و گذشتند در آخر کار و انتهای امر خداوند ربّ العالمین عزّو جلّ میباشد. و اینست معنای گفتار خدای تعالی: بدرستیکه پروردگار تو در کمینگاه است!
و مردم بر روی صراط قرار میگیرند، و بعضی واژگونه آویزان میشوند و خود را به آن میگیرند، و گامی می لغزد و گام دیگر استوار است. و فرشتگان در اطراف آنان پیوسته ندا در میدهند: ای خداوند شکیبا و حلیم و بردبار! در گذر، و نادیده بگیر، و بیامرز، و به فضل و رحمت خود بازگرد، و سلامت خود را بفرست، و رضوان خود را ارائه بده! و مردم در این حال مانند پروانه به روی هم میریزند.
و چون کسی به رحمت خدا خلاصی پیدا کند و نجات یابد، نگاهی به جهنّم می اندازد و میگوید: حمد و سپاس اختصاص به خداوندی دارد که بعد از یأس و نومیدی، مرا به فضل و کرمش از دست تو رهانید! و بدرستیکه پروردگار ما غفور و شکور است!»
قرآن در سوره زخرف آیه 77 می فرماید:
جهنمیان خطاب می کنند به مالک جهنم
«و نادوا یا مالک؛ فریاد می کنند ای مالک»! «لیقض علینا ربک»
(دیگر نمی گویند «ربنا») پروردگارت کار ما را تمام کند.
از قرآن کریم چنین استنباط می کنیم که آن موجود و آن ملک و فرشته ای که اختیاردار جهنم است نامش مالک است. این نامگذاری مثل نامگذاریهای دنیا نیست که نامگذاری می کنند تا با همدیگر اشتباه نکنند، نام ( در ) آنجا یعنی صفت، یعنی حقیقت، غیر از نامگذاری اینجاست (که) به یکی می گوییم حسن، حسن یعنی نیک، ولی ما به او می گوییم حسن نه به اعتبار اینکه نیک است، اسم گذاشته ایم، قرارداد کرده ایم، ممکن است خیلی هم زشت باشد ما به او بگوییم حسن. اسم گذاری است، غیر از این است که صفت و حقیقت باشد.
در اخبار هم زیاد وارد شده که آن فرشته مأمور جهنم نامش مالک است و متقابلا خادم بهشت نامش رضوان است، و این نکته ای و لطیفه ای دارد.
چطور شده که آنجا نگفته اند مالک بهشت، گفته اند رضوان، ولی اینجا گفته اند مالک جهنم؟ این برای آن است که در آنجا سخن، سخن خشنودی و رضای پروردگار است، او باب رضوان الهی است، یعنی آن کسی که از خودخواهی و خودپرستی و مالکیت نفس گذشته و تسلیم امر پروردگار و راضی به رضای پروردگار است، او می شود بهشتی. این مالک که در اینجا گفته می شود،
مظهری است از آن خودخواهیهای انسان و مالکیت انسان خودش را و خودپرستیهای انسان. این است که نام این شده " مالک " و نام آن شده " رضوان ".
شیطان از آن روزی که تصمیم گرفت که برای همیشه از تمامی فرشتگان و
عرش الهی خداحافظی کند به افراد زیادی نیز توصیه می کرد که
عرش الهی را ترک کنند و برای پیشرفت در زندگی به فرش بیایند و زندگی جدیدی را
برای خود آغاز کنند و به خاطر توصیه ها و تاکیدهای فراوان او برخی عرش را رها کرده و
به فرش آمدند، به این امید که بتوانند در فرش زندگی بهتری را برای خود فراهم کنند .
(مَنْ کانَ یُریدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمیعاً إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُه:
هر کس سربلندى مى خواهد، سربلندى یکسره از آنِ خداست.
سخنان پاکیزه به سوى او بالا مى رود، و کار شایسته به آن رفعت مى بخشد)
(فاطر: 10)
با دیدن جهنّم صورت کفّار سیاه می شود .
( یونس 27 )
جهنّمی از عذاب آنقدر به تنگ می آیند که طلب موت می کنند و برآنان موت نمی آید .
( فرقان 13 )
جهنّم گوشت چهره جهنمی ها طوری می سوزد که گوشت شان بیرون می زند .
( مومنون 1- 4 )
آتش جهنّم نه زنده می گذارد و نه می کشد .
( اعلی 13 )
کفّار در ستون های جهنّم زندان کرده می شوند و دروازه او بر روی کفّار بسته می شود .
( همزه 8 – 9 )
آتش جهنّم استخوان های کفار را می شکند .
( همزه 4 )
کفّار در جهنّم جیغ می کشند و ناله می کنند و هیچ آواز جوابی نمی شنوند .
( انبیاء 100 )
غذای جهنّمی ها در جهنّم درخت ز قوم خاردار آتشی است که
مانند مس گداخته در شکم می جوشد .
( دخان – 43 )
چرک و خونی که از زخم های جهنّمی ها بیرون می آید بجای آب به آنها نوشانده می شوند .
( ابراهیم – 16 – 17 )
جهنّمی ها لباس آتشین پوشانده می شوند .
( حجّ – 20 )
دست و پای جهنّمی با زنجیر بسته می شود و آتش بر صورتش ریخته می شود .
( ابراهیم – 49 – 50 )
زیر انداز ( لحاف ) و روانداز ( پتو ) جهنّمی ها از آتش است .
( اعراف – 41 )
برای جهنّمی فرش آتشین پهن کرده می شود .
( زمر – 16 )
جهنّمی در قنات پر زا آتش انداخته می شوند .
( کهف – 29 )
در گردن جهنّمی طوق آتشین انداخته می شود .
( حاقّه – 30 )
پای جهنّمی با زنجیر های جهنّمی بسته می شوند .
( مزّمّل – 12 )
جهنّمی بوسیله هوای خیلی گرم و دودهای خیلی گرم عذاب داده می شوند.
( واقعه – 41 – 44 )
جهنّمی در جهنّم به صورت کشیده می شوند .
( قمر – 48 )
جهنّمی را مجبور می کنند بر روی کوه های آتشین بالا بروند .
( مدّثّر – 17 )
جهنّمی ها با گرزها و چکش های آهنین زده می شوند .
( حجّ – 19 )
و ویل للکافرین من عذاب شدید...
و وای بر کافرین به خاطر عذاب شدیدی که در انتظار آنهاست...
(سوره ابراهیم آیه 2)
وای بر کافران... وای بر تکذیب کنندگان بهشت و جهنم
نمی شود نعمتهای بهشت را با نعمتهای دنیا مقایسه کرد
قرآن درباره نعمتهای بهشت می فرماید:
فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ (سجده آیه 17)
هیچ کس نمى داند چه پاداشهاى مهمّى که مایه روشنى چشمهاست براى آنها نهفته شده،
این پاداش کارهایى است که انجام مى دادند
در حدیثی می خوانیم که:
«برای بندگانم در بهشت، چیزهایی را آماده کرده ام که
هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و
حتّی به قلب کسی هم خطور نکرده است.
(کنز العمال، ج 14، ص 455؛ بحارالانوار، ج 8، ص 191.)
درباره هوای بهشت در قرآن آمده است که:
نسیم بهشتى بسیار دلربا و ملایم است،
«لایَروْنَ فِیهَا شَمساً وَلا زَمهَرِیراً» «. سوره انسان، آیه 13»
در بهشت، نه خورشیدى دیده مى شود تا از گرمى آن ناراحت شوند و هواى بسیار
سردى در کار است که از سرماى آن رنج ببرند.
در مورد هواى بهشت قرآن در آیات متعددی می فرماید
«جَنّاتٌ تَجرِى مِن تَحتِهَا الانهار» (بقره آیه 25)
باغهایى از بهشت براى آنهاست که نهرها از زیر درختانش جاریست
در آیه ای دیگر می فرماید:
«فِى سِدرٍ مَخضُودٍ» واقعه 28
آنها در سایه درختان «سِدر» بىخار قرار دارند،
«وَ طَلحٍ مَنضُودٍ» واقعه آیه 29
و در سایه درخت «طلح» پربرگ [درختى خوشرنگ و خوشبو]،
خودتون دیگه حساب کنید که این هوا با وجود این درختان چقدر لطیف و ملایم است
پایان