- ۰ نظر
- ۲۲ مهر ۹۳ ، ۱۹:۲۵
- ۴۳۶ نمایش
خدایا !
خدایا چگونه تو را بخوانم درحالی که من، من هستم
(با این همه گناه ومعصیت)
و چگونه از رحمت تو نا امید شوم درحالی که تو، تو هستی
(با آن همه لطف ورحمت)
خدایا تو آنچنانی که من می خواهم
مرا نیز چنان کن که تومی خواهی
یا رب مکن از لطف پریشان ما را / هر چند که هست جرم و عصیان ما را
ذات تو غنی بوده و ما محتاجیم / محتاج بغیر خود مگردان ما را . . .
جوانی که قامتش صنوبر بود
در ان کیسه با استخوان و پلاک امد....
غدیر نیامده رفت!
و محرم نمی آید چون هست.
نگو محرم آمد
که محرم آمدنی نیست.
محرم همیشگی است.
و بدبختی ما
از انجا شروع شد که پنداشتیم
محرم یک دهه می آید و می رود.
محرم از کی هست شد؟
آیا تا به حال از خودت پرسیده ای؟
آری
از آن زمان که غدیر نیست شد.
غدیر را نیست کردند و ما نظاره کردیم.
وقتی غدیر فراموش شد
محرم برپا شد.
محرم عزای نادیده گرفتن غدیر است.
محرم عزای فراموشی غدیر!غدیر!غدیر!