آیاااا خداوند به نماز خواندن ما احتیاج دارد ....؟؟

رو پاهای مامانم بخوابم...

کاش می شد لاغر کنم،خیلی لاغر...

بیست کیلو شم!

ده کیلو شم!

نه...!

سنگینه براش...

پنج کیلو شم...

تا دوباره برم و رو پاهای مامانم بخوابم...!

خوشا آنان که مردانه می میرند و تو ای عزیز !!!

خوب می دانی که تنها کسانی مردانه می میرند که مردانه زیسته باشند...

شهید مرتضی آوینی

پیر نشدی ، ولی منو پیر کردی...

به عکس پسرش نگاهی کرد و گفت:

پیر نشدی ، ولی منو پیر کردی!!!

شهدا افتادند تا ما بلندتر بایستیم

پس بنگر 

که کجا ایستاده ای

ای رفیق...

سلام بر آنهایی که رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند !!!

و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم …

شهید گمنام سلام...!

گفتند : شهید گمنامه ، پلاک هم نداشت ، اصلا هیچ نشونه ای نداشت ؛ امیدوار بودم روی زیرپیرهنیش اسمش رو نوشته باشه …
نوشته بود : “ اگر برای خداست ، بگذار گمنام بمانم ”

لیست گناهان کبیره...

چه کارهایی گناهان کبیره را محو می کند؟؟؟

پیشاپیش هفته وحدت گرامی باد...

تبریک به مناسبت حماسه 9 دی...

شور حسینی و غیرت اعتقادی، ملت ایران را در 9 دی سال 88 به خیابان های سراسر کشور کشاند تا با خلق حماسه ای عظیم،از حمیت مذهبی، ملی و انقلابی، بساط چند ماهه فتنه را جمع کنند. 

ای عشق! از افسانه بودن دست بردار....

بسمه تعالی

من کنار سید نشسته بودم و سید هم طبق معمول شال سبزش را روی سرش انداخته بود و با سوز و گداز خاصی مشغول خواندن زیارت عاشورا و مداحی بود. بعد از اتمام مراسم ناگهان شال سبز خود را بر گردن من گذاشت. با تعجب پرسیدم: این چه کاری است؟ گفت: بگذار گردن تو باشد. بعد از لحظه ای دیدم جمعیت حاضر به سوی من آمدند و شروع کردند به بوسیدن و التماس دعا گفتن. با صدای بلند گفتم: اشتباه گرفته اید، مداح ایشان است. امّا سیّد کمی آنطرف تر ایستاده بود و با لبخند به من نگاه می کرد...

*خاطره ای از دوست شهید سید مجتبی علمدار